عکس خدا را مي کشيدم "سيبي از درخت افتاد" و کبوتري خورشيد را گم کرد؛ مادري قطره اي اميد لاي نان پسرش گذاشت و شعله ي شمعي دريا را به آغوش کشيد!
در پناه خداي مهربون باشي