شور غزل نمانده، بیتو در این حوالی ما ماندهایم و با ما، مرداب بیخیالی بعد از تو حجم کوچه، از زندگی تهی شد مفهوم عاشقی مُرد، در ذهن این اهالی میخواهم از خودم، تا چشم تو پَر بگیرم اما چه میتوان کرد، با این شکستهبالی؟ امشب هوای چشمم مثل دلِ تو ابریست برگرد، بیتو دور است، این چشمه از زلالی این آخرین کلام است، ای دوردست نایاب دلتنگم و ندارم، جز دوریات ملالی
نوشته شده توسط : علی انصاری
لیست کل یادداشت های این وبلاگ