نه هر که چهره بر افروخت دلبری داند نه هر که آینه سازد سکندری داند نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست کلاهداری و آئین سروری داند تو بندگی چو گدایان بشرط مزد مکن که دوست خود روش بنده پروری داند غلام همت آن رند عافیت سوزم که در گدا صفتی کیمیا گری داند وفا و عهد نکو باشد ار بیاموزی و گرنه هر که تو بینی ستمگری داند
نوشته شده توسط : علی انصاری
نظرات دیگران [ نظر]