• وبلاگ : گنجينه قصار
  • يادداشت : هجده بهار انتظار . . .
  • نظرات : 0 خصوصي ، 1 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + از تبار شهدا 

    بسم رب الشهدا

    ايكاش قاصدكها خبر از آمدن بابا بياورند دوباره قاصدك خون آلود دلم آمد و چنين شكفت اي نازنين شكوفه ي باغ زندگي بادا فداي تو همه ي هستي دلم غمگين مباش تا كه ببيني مرا اكنون كنار تو ام روي ابرها

    گفتم چرا خون به لبانت نشست گفتا كه بوسه ي از دل خدا زدم گفتم كه بابا دگر مرو اينجا ديار غربت و رنج و بلاست من را ميان رنجها رها مكن گفتا كه دخترك ناز برورم بابا هميشه در كنار تو خواهد نشست انگار بود در جوار من آنروزكه از او اجازه ي عقدم گرفته شدگفتم كه با اجازه ي بابا بله لبخند اشك روي لبان بدر نشست آرام بوسه ي از غنچه ي دلم گرفت لبهاي او دوباره به رنگ انار شد.