به نام نگارنده ی سطر سطر هستی
.................................................
عاشقی پیداست از زاری دل / نیست بیماری چو بیماری دل
علت عاشق ز علتها جداست / عشق اسطرلاب اسرار خداست
عاشقی گر زین سر و گر زان سر است / عاقبت مارا بدان سر رهبر است
هر چه گویم عشق را شرح و بیان / چون به عشق آیم خجل باشم از آن
گر چه تفسیر زبان روشنگر است / لیک عشق بی زبان روشنتر است
چون قلم اندر نوشتن میشتافت / چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت
(حضرت مولانا)
نوشته شده توسط : علی انصاری
نظرات دیگران [ نظر]
عقل گوید شش جهت حد است و بیرون راه نیست
عشق گوید راه هست و رفته ام من بارها
نوشته شده توسط : علی انصاری
نظرات دیگران [ نظر]
گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق
ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم
نوشته شده توسط : علی انصاری
نظرات دیگران [ نظر]
جام می و خون دل ، هر یک به کسی دادند / در دایره ی قسمت ، اوضاع چنین باشد / در کار گلاب و گل ، حکم ازلی این بود / کاین شاهد بازاری ، وآن پرده نشین باشد
نوشته شده توسط : علی انصاری
نظرات دیگران [ نظر]
جام می و خون دل ، هر یک به کسی دادند / در دایره ی قسمت ، اوضاع چنین باشد / در کار گلاب و گل ، حکم ازلی این بود / کاین شاهد بازاری ، وآن پرده نشین باشد
نوشته شده توسط : علی انصاری
نظرات دیگران [ نظر]